لوح نو

...و باز ستاره ای تازه چشمک می زند...

لوح نو

...و باز ستاره ای تازه چشمک می زند...

سرآغاز

                    

آدمی تا لحظه ای که گرفتارِ بغضِ ناگفته هاست، گفته هایش شایسته یِ شنیدن نیستند.

من با لب هایِ خندان از ناگفته ها پا در سرزمینِ مقدسِ دوستی می گذارم. وقت است که از فرازِ دیوارِ بلندِ سکوتِ تنهایی ام به دشتِ پهناورِ گفت و گو پرواز کنم.  با شیرین ترین خنده ها از فرازِ این بلندترین دیوارِ تنهایی ام، به رویِ توست که شوق ام را روانه می سازم. تو که نام ات نسیمِ تازگی ست و نویدِ راهپیمایی هایِ بی پایان در راه هایِ نرفته. دستان ام مشتاقِ دستانِ تو هستند. تا گرمایِ عشق مان را با هم آشنا کنند. «سلام بر تو ای غریبه.» دل مشغولِ زبانِ غریبه ام نباش؛ این کوتاه ترین دیواری ست که تنهاییِ ما را از هم جدا می کند.

عزم ام بر آن است که هر چهارشنبه پستِ جدیدی آماده کنم. امروز هم چهارشنبه است. پس با این مقدمه یِ کوتاه، اولین و شاید بلند ترین نوشته ام را بر سرلوحه یِ کار ام می آویزم. قبل از هر چیز از خیزران به خاطرِ نقشِ بی نهایت بزرگی که در ایجادِ لوحِ نو داشتند، قدردانی می کنم. دل ام می خواهد اولین نوشته ام را قبل از همه به ایشان تقدیم کنم.

تبریک

تولد"لوح نو"رابه جامعه‌ی وبلاگ نویسان فارسی زبان تبرک میگویم

http://kheyzaran.blogsky.com/