لوح نو

...و باز ستاره ای تازه چشمک می زند...

لوح نو

...و باز ستاره ای تازه چشمک می زند...

در پناه گلبرگ های گل سرخ

 

لذت بخش تر این است که وصف افق های غریبه را، با زبانی غریبه برای شاهدان کالبدهای فریبنده بازگو کرد. کالبدهایی که هستی شان را به میل تماشاگران نمایان می کنند. اما بر مسافران جاده های تنهایی است که بر سر این نکته انصاف کنند. غریبه ای آشنا بودن بسی خواستنی تر از بیگانه بودن است. بر سر باریکه ی لطیف همین بازی وا‍ژه هاست که عشق به انسان در ارتعاش ذرات وجود من معنا می شود؛ و من می خندم؛ اشک می ریزم؛ و دیوانه از دغدغه ی فراموشی عشق، در حضور نور، منشوری چرخنده می شوم تا مگر رنگین کمان از دامان دردآلودم زاییده شود. تو ای پدر:

نمی دانم شعله ی عشق در سینه ات تا کجا زبانه داشت آن لحظه که در گوش کودکی ام با آهنگی ماندگار خواندی:

در پس تو لشکری بی نهایت در تاریکی به انتظار نشسته است...

هنوز هم رقص سر پنجه های عاشق ات را به روشنی و رنگارنگی لحظه های نزدیکی به یاد دارم؛ وقتی مشتی گره کرده از اتحادشان ساختی و فضای پشت سرت را به چنگ کشیدی تا به من بیاموزی؛ به من که در آن لحظه بر لبه ی پرتگاه ایستاده بودم و تلواسه ی تنهایی و ناتوانی امان ام را بریده بود. اما مشت گره کرده ی تو فاصله ی حضورمان را ماهرانه پیمود و در برابر نگاه مبهوت ام با اطمینانی آرامبخش بر زمین نشست. بگذار در خیال، سر بر سینه ی ستبرت بگذارم و عاشقانه اشک بریزم...

نظرات 4 + ارسال نظر
آناهیتا دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:35 ب.ظ http://iceheart3.blogspot.com/

سلام وبلاگ قشنگی و پر محتوی داری به وبلاگ منم سری بزن تا با هم بیشتر همکاری کنیم ، بدون هیچ هزینه و وقت ، اصلآ بدون کلیک روی تبلیغات و عضو شدن تو سایتهای مختلف می تونی درآمد داشته باشی مهم اینکه هر وقت که تو اینترنت بری حالا هرکاری داشته باشی دانلود کردن یا وبلاگ update کردن و بازی کنی وغیره برات درآمد حساب می شه چیزی واقعا از دست نمی دی حتی اگه وقتی براش نذاری هر ماه $20 می گیری

آناهایتای عزیز سلام

از این همه لطفی که داری ممنونم

اما رقمی که می گی چنگی به دل نمی زنه.

با ادب و احترام

نینا پنج‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:27 ب.ظ http://www.ninanina.blogfa.com

پیاده رو در گره خوردگی نگاهت چاله می شود.

نینای عزیز سلام

این سکوت همچنان امتداد دارد
با این چند سطر تنها و تنها آن را از دستان تو می گیرم

با ادب و احترام

خیزران چهارشنبه 27 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:36 ق.ظ http://kheyzaran.blogsky.com

محمد عزیز
سلام
حقه ی مهربرآن مهرنشان است که بود
برایت سلامت آرزو میکنم
ازنسترن بانو هم شرمنده ام باورکنیدبه فکرتان هستم
هردوی شمارا میبوسم وبرایتان آرزوی سلامت میکنم
تورا خواندم ودرعکسهاخیره شدمو باچشم تو رنگین کمان را نگاه کردم ولذت بردم
دوستتان دارم

خیران عزیز
سلام

جنبشی به ظرف لحظه می ریزد و ذره ذره لحظه از آن خالی می شود
می ماند خاطره ای که تصویرش در لحظه هر لحظه بیشتر رنگ می باد
جنبشی هم چون مهر شما خالی از خاطره
هر لحظه را لبریز از گرمای حضورش می کند
بنده هم برای شما آرزوی سلامتی می کنم. به خاطر این همه تاخیر هم تقاضای بخشش. کامپیوترم خراب شده و دسترسی به اینترنت محدود.

نسترن هم سلام می رساند. دوست تان دارد. پا به پای من. و حتی به برکت ظرافت زنانگی بیش تر از من

دلم برای لوح نو تنگ شده. تا پستی دوباره یک تصمیم فاصله است. کوتاه اش می کنم. رنگین کمان برای من اورنگ جلوس یاد شماست.

دوست تان دارم.

دستهای کیهانی یکشنبه 22 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:52 ب.ظ http://www.uh.persianblog.ir

خدا کند بازهم بنویسی
جانانه بود !

دوست عزیز و بزرگوار

سلام

دست های کیهانی تو را گرفتم و با تو به موسیقی کیهانی گوش سپردم.
از این همه لطفی که داری بی نهایت سپاسگذارم.

باید سر حوصله به سراغت بیایم. به همین زودی خدمت می رسم. می دانم که گوهرهای تماشایی در دست هایت داری.

دوستت دارم

با ادب و احترام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد