ای تکههای وجود اوجخواه من، ای پارههای لوح زرین ِ تشنهی خطی خوب: چه جای شگفتی ست اگر امروز، با هر دم ِ پر تمنای منی هزارپاره، آتش ِ اشتیاق در خردهآینههای کدر ِ وجودمان شعله میکشد، تا باز هم به اندازهی پاکی ِ قطره ای اشک هم که شده، آرزوی صاف شدن را بر سر ِ دستان ِ شعلههای رقصندهی امید، به رخ غمزههای بی تاب آفتاب کشد؟ بگذارید شلاق های دوزخ زوزه کنند، که این قافله را در روز ازل، نوشخند ِ تندبادهای سردْ بدرقهی راه شد. این فریادها که خفه میکنند، دندانهای کلید شده بر جگرهای خونین اند. ای آینه، از دوردستی ِ هزارپارهها نه هراس که خورشید، روشن ِ چشمکهای جوان ِ یاران عشق است. سر به خجلتْ در گریبان ِ یأس مگیر، که ما را حجت، همت ِ بلند ِ لبخندهای خونآلود است. خواهد آمد آن روز که آسمان را حسرت، لحظه ای همنشینی با خاک شود. حال بیا درازنای درد-زای راه را، مهمان ترانهی دیوکُش ِ دوستیمان کنیم...
ضمن عرض تبریک به شما بابت وبسایت فوق العاده تماشایی و همه پسندی که به ثبت رسانده اید من معمولا از کمتر وبسایتی خوشم می آید از تمام بخش های فوق العاده زیبای وبلاگتان دیدن کردم و بسیار لذت بردم ولی جای یک سری چیزهایی که باعث افزایش بازدید و زیباتر شدن و حرفه ای ترشدن وبلاگتان می شود را خالی دیدم
راستش رو بخوای حیفم آمد سیستمی را که این خدمات را ارائه میدهد به شما معرفی نکنم
برای عضویت در این سایت میتوانید از طریق لینک زیر اقدام کنید:
http://www.oxinads.com/?a=22810
امکاناتی که این سیستم به شما ارائه می دهم عبارتند از سیستم تبادل لینک ودیکشنری آنلاین و سیستم پیام نما (غیر فعال) وفرم تماس با ما و رتبه سنج گوگل و وضعیت یاهوو بسیاری از خدمات ارزنده دیگر کافیست در سایت زیر ادرس وبلاگ و شماره حساب بانکی خود را درج نمایید..در هر کجا که هستید..بعد از 24 ساعت تاثیر انرا خواهید دید در ضمن با عضویت و تلاش در این سیستم میتوانید درآمد بسیار زیادی کسب کنید این سیستم یکی از قویترین و بهترین سیستم های موجود در ایران است
عضویت سریع فقط از اینجا
http://www.oxinads.com/?a=22810
http://www.oxinads.com/?a=22810
حتما برای فعال شدن حسابتان باید کد بنرها را در سایتتان قرار دهید
این دعوت نامه مانند نقشه گنج بسیار بزرگی است که ما به شما رایگان هدیه دادیم فقط دست یابی به این گنج بزرگ بستگی به تلاش و پشتکار شما دارد که حتما آن را به دست می آورید
با آرزوی روزهایی پر از پول و شادی
و رسیدن به آرزوهای بزرگ شما و دوستدارانتان
تعالی عزیز
لازم می دانم بابت دو موضوع به شما تبریک فراوان بگویم:
۱-اینکه آنقدر حوصله و وقت دارید که می توانید از تمام محتویات یک وبلاگ یکجا دیدن کنید.
۲- اینکه حافظه ی چنان خوبی دارید که می توانید ما حصل ارزیابی مشکل پسندتان را هر بار عینا با عباراتی یکسان ابراز کنید.
در این میان بنده فقط مانده ام که شما چطور با این سلیقه ی مشکل پسندتان چنین تبلیغ زننده ای را از خود صادر کرده اید. البته حتما این تناقض برخاسته از تواضع بی حد و حصر جنابعالی است که ناگفته از سیاق کلامتان هویداست.
با ادب و احترام
از خوندن مطلبت لذت بردم درچند زیاد چیزی ازش نفهمیدم ولی واقعا خوب بود همچنین عکس هاتم قشنگ بود .
م عزیز سلام
اگر از خواندن نوشته و تماشای عکس لذت برده باشی مرا به خواست دل خود رسانده ای. ممنون ام از لطفی که داری.
با ادب و احترام
سلام..
مطلب زیبائی بود...
هرچند از دستتون دلخورم که بعد از مدت ها دوری به پائیز سردم سر نمی زنید؟
بهار عزیز سلام
ممنون از لطفی که داری.
چند روز پیش خدمت رسیدم و کامنتی برای پست عادت کردن... گذاشتم. پست جدیدتان را هم دیده ام. راست اش را بخواهی زیاد دوست ندارم زندگی را به چیزی تشبیه کنم. با خواندن تشبیهات هم صادقانه بگویم که دل ام می گیرد.
بهانه برای دلخوری بسیار است. عذر هم زیاد. به قول حافظ
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد ازاد است
به هر رو بنده جز خوشدلی برای شما نمی خواهم. اگر ضعفی هست ببخشید.
با ادب و احترام
سلام
نه از تو ونه از نسترن بانو اطلاعی ندارم بشدت نگران ودلخورم رودتندسریع ازحالتان مرا باخبرکنید
دوستت دارم
خیزران عزیز
سلام
هنوز هم که هنوز است هر وقت پدر با چنین لحنی مرا به سوی خود فرا می خواند دل سر باز زدن و حتی عرض بهانه پیش از اجابت ام نیست. این کامنت برای بنده حاوی همان معناست. به روی چشم. با آتشی در دل و شرمی در نگاه شتابان خواهم آمد.
دوست تان دارم
با ادب و احترام بی پایان
سلام...
ممنون از حضورپرمهرت دوست عزیز...
حرفتان کاملا منطقی ودرست است ولی باید بپذیریم که این تشبیهات گاهی درست وبه جاست ....
این روزها برای رسیدن به موفقیت همت وتلاش لازم است زندگی هم چیزی جز بازی شطرنج نیست درسته؟
البته من نظرم روبه شما تحمیل نمی کنم ....
بهار عزیز سلام
بگذارید برای اینکه قدمی در جهت ابراز حسن نیت ام برداشته باشم بنده هم یکی ازین تشبیهات را اینجا نقل کنم:
واژه ها به سپاهی یاغی می مانند. همانقدر که می توانند خداوندگارشان را به فتح سرزمین های بلند معنا نایل کنند، می توانند با طغیان و سرکشی او را از تخت به زیر بکشند.
شاید هم به باره ای سرکش مانند شوند. شاید به اتومبیلی تندرو!
نمی دانم سوالتان را بی جواب گذاشتم یا نه؟
به هر رو بنده همچنان میلی به این قبیل تشبیهات ندارم.
به هر حال بنده لذت این مقال را در برقراری گفتمان اش یافتم. امیدوار ام برای شما نیز چنین بوده باشد. خوشحال ام که پس از مدتی کامنتی چالش برانگیز هم داشتم.
با ادب و احترام
سلام...
میلاد حضرت علی وروزمرد مبارک[گل][گل][گل]
بهار عزیز سلام
ممنون ام.
اید دفعه چه باید کرد
آیا امیدی هست یا باید دنبال اخوان دیگری بگردیم تا زمستان دیگری برایمان بسراید
آرزومندآرزوهای شما
خیزران عزیز و خوب ام
سلام
چند روز پیش با خواندن این اشاره ی گزنده ی شما بود که به سراغ داستان سیه روزی جمشید و ظهور ضحاک و تکرار فریدون در شاهنامه رفتم. این چند روزه خیلی به این سوال فکر کرده ام که به راستی تا به کجا نگاه انسان به زندگی، چگونگی ان را تعیین می کند. آیا تکرار، جبر تقدیر است یا انسان خودش با تکیه بر این سنت، فردا را شبیه دیروز می خواهد و می سازد؟
شاید اگر وجود انسان اینقدر در برابر عمر و قدرت تخیل او قدیم و کهن نبود می شد راحت تر به سوالات اساسی زندگی پاسخ داد. اما در چنین وضعیتی همواره دست و پنجه نرم کردن با چنین پرسش هایی راه به چاه تاریک و ناشناخته ی گذشته های خیلی دور می برد که بر امروز ما سایه ای سنگین انداخته اند. سایه ای که قامت اندیشه در مقابل درازای اش قامت نحیف کودکی لرزان و وانهاده است.
بنده با تمام شباهت هایی که می توان میان گذشته و امروز یافت باز هم به تکرار صرف در تاریخ باور ندارم و معتقدم مسیر تکامل بشر آنقدر طویل و پر فراز و نشیب است که این هزاره های گذشته جز تای تاتی های کودکی که هنوز برای رفتن راه بسیار در پیش دارد نیستند. به هر رو عمری هفتاد ساله و کوله باری به این سنگینی و راهی به این درازی به راحتی دلیل کافی برای بی طاقتی و گلایه اند. باری برای بنده که زندگی با امیدهای بزرگ و دست نیافتنی دلچسب تر از رسیدن به مقصدهای نزدیک اما بی ارزش است. هر چند لازم باشد که این دل وامانده با زیرکی در اوج اسمان های خیال برای خودش سهمی ازین آرزو در آن سوی دیوار مرگ طلب کند.
بنده میوه ی خون دل اخوان ها را که پای درخت امروز ریخته شده بر سر شاخه های امید می بینم.
مدت ها بود که در هوس خطی از دوست بر این لوح می سوختم.
مخلص شما هم هستیم.
با ادب و احترام بی کران
بر لبانم غنچه ی لبخند پژمرده ست/نغمه ام دلگیر و افسرده ست/ نه سرودی نه سروری/ نه هم آوازی نه شوری/ زندگی گویا ز دنیا رخت بر بسته ست/ یا که خاک مرده روی شهر پاشیده است/ این چه قانونی چه آئینی چه تدبیری است؟/ من از این آرامش سنگین و صامت عاصیم دیگر/ من از این آهنگ یکسان و مکرر عاصیم دیگر/ من سرودی تازه خواهم خواند/ جنبشی، شوری، نشانی، نغمه ای، فریادهایی تازه میخواهم/ من به هر آئین و مسلک که کسی را از تلاشش بازدارد یاغی ام دیگر/من امید تازه میخواهم/ افتخاری آسمان گیر و بلند آوازه میخواهم/ کرم خاکی نیستم اینک تا بمانم در مخاک خویشتن خاموش/ نیستم شبکور کز خورشید روشنگر بدوزم چشم آفتابم من که یکجا، یکزمان ساکت نمیمانم/ کرم خاکی نیستم من آفتابم/ جویبارم، موج بیتابم/ تا به چند اینگونه در یک دخمه بی پرواز ماندن؟/ تا به چند اینگونه با صد نغمه بی آواز ماندن؟/ زندگی یعنی تکاپو/ زندگی یعنی هیاهو/ زندگی یعنی شب نو، روز نو، اندیشه ی نو/ زندگی یعنی غم نو، حسرت نو، پیشه ی نو/ زندگی بایست سرشار از تکان و تازگی باشد/ زندگی بایست در پیچ و خم راهش، ز الوان طبیعت رنگ پذیرد/ زندگی بایست یکدم، یک نفس حتی ز جنبش وا نماند/ گر چه این جنبش برای مقصدی بیهوده باشد/ من به ناموس قرون بردگیها یاغیم/ یاغیم من یاغیم من، گو بگیرندم بسوزندم/ گو به دارِ آرزوهایم بیاویزند/ گو به سنگِ نا حقِ تکفیر/ استخوان شعر عصیان قرونم را فرو کوبند/ من از این پس یاغیم دیگر/ یاغیم دیگر...
گو به دار آرزوهایم بیاویزند.
نسترن بانوی عزیز
وقتی سرکشی می کنی بیشتر از همیشه دوستت دارم.
سلام...
سلام سلام
سلام...
به روزم ومنتظر حضور پرمهرتان..[گل]
بهار عزیز سلام
خدمت می رسم
با ادب و احترام