می نگارم بر این لوح برای تو به رنگ خواب که رهاست از خارستان ِ به هم تنیده ی اشتیاق های خشکیده بر پیکر زخم خورده از بیداری های بی بال و بی پرواز، به رسم زمزمه های سربسته که می جوشند از سرچشمه ی حیات، قبای حقیقت! به تن کرده به ناز بر قلمرو آفتاب:
شنیدم که پیر ِ ما چون با کلمه نشست به وقت سحر، سرّی با او گفت یار به فاش در پرده ی اسرار که به کلمه نیامد در بزم یاران و مریدان. و شیخ درین فراق دراز بود به سرای فنا تا بماند از او به یادگار، بغض ِ سنگین فاصله ها انگاشته به خون ِ جگر در شطح ِ دردآلود ِ زمزمه ها. استادم که چون قاصدان ِ سبک بال ِ قاصدک پر می کشد شبانه به خلوت ِ خاموش ِ نوباوگان ِ خواب، روزی گفت که ای پسر جان انسان را زندگی بی حقیقت نشاید. و ناگفته گذاشت که این حقیقت خود در کجای فاصله هاست. و عابران هر چه دورتر رسیدند گردن کشیده به پشت بر افق ِ تاریک ِ گذشته باز مخلوقی یافتند شگفت ساخته به دست خود یادآور ِ داغ ِ عمیق ِ فاصله های دور و باز آوردند به یاد پیوند ِ نزدیک شان را با برادران، که همه همدرد بودند پدران شان در روزگاران ِ پیر. و چون بازگشتند همه، داغی بود نشسته بر سینه هاشان که خواندند بر یکدیگر در پرده به فاش و در بازار به راز، و خندیدند و گریستند بر فراموشی ها و بر جدایی ها.
شنیدی صدای پای ترَک را که دوید بر تنگ ِ بلور ِ این لحظه که تاب ِ تلاطم ِ اشتیاق را نداشت؟ چشمان ام خیس و قلب ام سوزناک است. ایستاده ام بر نازکی ِ شهوت ِ آنی که آتش ِ حسرت ِ فراموشی را به آب ِ تنهایی مرحم می زند و وحشت ِ خاموش ِ فردا را به آتش ِ مستی چراغانی می کند.
لب های ام تن به کرنش به سکوت می دهند، دلیری ام را به فال نیک بگیر...
تبادل لینک با تمام ویمسترهای فارسی زبان .
مدیریت سایت mdake.com جهت تبادل لینک با تمام وبمسترهایی فارسی زبان اعلام آمادگی میکند .
جهت تبادل لینک ، با ایجاد لینک سایت mdake.com در وبلاگ خویش با عنوان " دانلود رایگان نرم افزار " و تماس با ایمیل ما نسبت به قرار گرفتن لینک خود در دایرکتوری سایت اقدام نمایید .
منتظر تماس شما هستیم .
خدمت می رسم
با احترام
سلام...
زندگی کردیم اما باختیم کاخ خود را روی دریا ساختیم
لمس باید کرد این اندوه را برکمر باید کشید این کوه را
زندگی را با همین غمها خوش است با همین بیش وهمین کم ها خوش است
زندگی را خوب بایدآزمود اهل صبر وغصه واندوه بود
باختیم وهیچ شاکی نیستیم بر زمین خوردیم وخاکی نیستیم.....
بهار عزیز سلام
بدون شک آنجا که درد و رنج زندگی انسان را از یافتن خوشبختی در واقعیت نا امید می کند او آمال و کمال خود را در جایی دگر جستجو می کند. این واقعیت را در تاریخ به کرات می توان دید. البته ادعا نمی کنم که احساس حرمان انسان تماما ریشه درین نا ملایمات دارد. اما بدون شک رواج چنین رویکردی همواره در جوامع مختلف بر بستر جامعه ای گرفتار ظلم و فقر و غارت و نا امید از اصلاح وضع موجود بروز کرده است.
با ادب و احترام
سلام
برخیز وکلام را به حومت رجاله ها درطنز کدو بیاب
مگرنفهمستی که حقیقت برای حقیقت جویان چه بهائی سنگین بوده درطول تاریخ ژرازفقرونکبت ادبارمان شیخان به غارها گریخته دفترازمشق شسته لب به سکوت برده اند وناله هاشان درسینه شکسته با گلوی خشک چشم به راه حادثه اند
دوستت دارم
بای
خیزران عزیز سلام
ادیان الهی ضامن اجرایی برای احکام اخلاقی و اجتماعی را در وجود خدا یافته اند و توضیح داده اند. یکی از معضلات بزرگی که سارتر در تبیین دیدگاه خود داشت پیدا کردن توجیهی برای اخلاق بود. در کتاب بازپسین گفتگو صراحتا به دنبال پیوندی واقعی و قابل پذیرش برای انسان ها می گردد. اگر گذشته ی انسان را مرور و درک کنیم وجود درد مشترکی را که به خودی خود میان ابنا بشر ایجاد پیوندی عمیق می کند می یابیم. اما برای گفتنی شدن چنین واقعیتی به راستی باید در انتظار حادثه بود!
(آیا تا وقتی چنین است ودر نقطهی زخم پذیرروحمان عشق تابناک انساندوستی نشان نگذاشته هردشمنی خنجرزهرآگین نخواهدنشاند؟)
راست است که برای دوست داشتن انسان باید درد او را شناخت و با آن همدرد شد. اما مشکل درست همین جاست.
دوستت دارم
با ادب و احترام
سلام....
خوشحال می شم مهمان خانه ام بشوی دوست عزیز...
بهار عزیز
سلام
به روی چشم
خدمت می رسم
ممنون ام که نوید ام می دهی